جدول جو
جدول جو

معنی خشاره کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خشاره کردن
(بَ گُ تَ دَ)
هرس کردن. زدن شاخهای ناسودمند و زاید درختی. پیراستن شجری. تبییت. (یادداشت بخط مؤلف) : بیت النخل، پیراست و خشاره کرد خرمابن را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گذاره کردن
تصویر گذاره کردن
عبور کردن، گذشتن، عبور دادن، گذراندن، برای مثال ز رودهایی لشکر همی گذاره کنی / که دیو هرگز در وی نیافتی پایاب (مسعودسعد - ۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اداره کردن
تصویر اداره کردن
گرداندن امور، مدیریت
فرهنگ فارسی عمید
(بَ گُ سَسْ تَ)
پاک کردن پالیز از خار و خاشاک. (صحاح الفرس). وجین کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، پیراستن درخت. تشذیب: شذب الشجر تشذیباً:خشاوه کرد درخت را. (منتهی الارب). مشذب، داس که بدان خشاوه کنند. (یادداشت بخط مؤلف). قنوب، خشاوه کردن رز و بریدن آنچه موذی بار آن بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواجه کردن
تصویر خواجه کردن
درآوردن خایه کسی اخته کردن خصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاصه کردن
تصویر خلاصه کردن
پالیدن ژاویدن هنگار تنیدن، کاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرخره کردن
تصویر خرخره کردن
تیمار کردن اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشکاره کردن
تصویر آشکاره کردن
هویدا کردن ظاهر ساختن، فاش کردن افشا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آواره کردن
تصویر آواره کردن
بیرون کردن، اخراج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشارت کردن
تصویر بشارت کردن
مژده دادن خبرخوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
نماریدن، فرمان دادن، رازگونگی، اندرز دادن، رایزنی نمودن بسوی چیزی بدست و ابرو و جز آن، فرمودن کسی را فرمان دادن، با حرکتی دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن برمز نمودن، تقریر کردن بیان کردن، شور کردن مشورت کردن، نصیحت کردن اندرز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بمزد گرفتن خانه و ملک یا کالایی را در برابر بهایی باستفاده در آوردن و از آن بهره جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
اشارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
للإشارة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
Hint, Point, Allude, Imply, Refer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
faire allusion, insinuer, impliquer, indiquer, référer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
anspielen, andeuten, implizieren, zeigen, sich beziehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
ইঙ্গিত করা , নির্দেশ করা , উল্লেখ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
намекать , подразумевать , указывать , ссылаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
اشارہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
ima etmek, ipucu vermek, işaret etmek, atıfta bulunmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
kumaanisha, kidokezo, onyesha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
натякати , означати , вказувати , посилатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
암시하다 , 가리키다 , 언급하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
לרמוז , להצביע , להפנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
संकेत करना , संकेत देना , सूचित करना , इशारा करना , संदर्भित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
menyebutkan secara tidak langsung, memberi petunjuk, menyiratkan, menunjukkan, merujuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
อ้างถึง , บอกใบ้ , บอกเป็นนัย , ชี้ , อ้างอิง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
verwijzen, aanduiden, impliceren, wijzen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
aludir, insinuar, implicar, señalar, referir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
alludere, insinuare, implicare, indicare, fare riferimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
aludir, insinuar, implicar, apontar, referir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
暗示 , 指向 , 提到
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
nawiązywać, insynuować, sugerować, wskazywać, odnosić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشاره کردن
تصویر اشاره کردن
ほのめかす , 暗示する , 指さす , 言及する
دیکشنری فارسی به ژاپنی